پرسونا چیست و چگونه یک پرسونای مشتری طراحی کنیم؟

پرسونا چیست و چگونه یک پرسونای مشتری طراحی کنیم؟

پرسونا (Persona) اصطلاحی است که استفاده از آن طی دهه‌ اخیر، بسیار رواج یافته است.

این واژه در حوزه‌ دیجیتال مارکتینگ که یکی از کانال های آن بازاریابی محتوایی است، کاربرد بسیاری دارد. در واقع پرسونا یکی از شاخه های استراتژی تولید محتواست، که استراتژیست محتوا باید آن را با توجه به مدل کسب و کار و محصول یا خدمت تنظیم کند.

اصطلاحات پرسونای مخاطب (Audience Persona)، پرسونای مشتری (Customer Persona)، پرسونای خریدار (Buyer Persona) و پرسونای مصرف‌کننده (Consumer Persona) از جمله ترکیب‌هایی هستند که با واژه‌ی پرسونا ساخته‌ شده‌‌اند و به‌کار گرفته می‌شوند.

پرسونا چیست؟

این فرض که مخاطب، خریدار و مشتری، احتمالا مانند من فکر می کنند و نیازهای و دغدغه هایی شبیه من دارند، می تواند بسیار مخرب و آسیب زننده باشد.

اگر این فرض را بپذیریم که درک نگاه و نگرش و مدل ذهنی مخاطب و مشتری الزاماً با نوع نگاه و نگرش ما به جهان اطراف یکسان نیست، می‌توانیم بگوییم: هر چه تصویر شفاف‌تری از طرف مقابل در ذهن داشته باشیم، بیشتر می‌توانیم محتوا، محصول، فرایندها و مدل کسب و کار خود را با نیازها و خواسته‌های او تطبیق دهیم و رضایت او را بهتر تأمین کنیم.

پرسونا تصویری فرضی و شفاف از یک فرد (کسب و کار) است که می‌تواند مشتری یا مخاطب یا خریدار ایده‌آل ما باشد و فکر می‌کنیم این تصویر، در مورد تعداد قابل توجهی از مشتریان، مخاطبان یا خریداران ما مصداق دارد.

به بیان دیگر، پرسونا به مجموعه‌ای از ویژگی‌ها، ترجیحات، داشته‌ها، خواسته‌ها و الگوهای فکری و رفتاری مخاطب یا مشتری فرضی اشاره دارد.

هدف از ایجاد پرسونای مشتری یا مخاطب چیست؟

ما به پرسونای مخاطب یا مشتری یک اسم خیالی می‌دهیم، مشخصات ظاهری و رفتاری او را از طریق روش‌های آماری تقریبی به دست می‌آوریم و علایقش را شناسایی می‌کنیم. با در اختیار داشتن تمامی این‌ها، می‌توانیم به موارد دیگری شامل هدف، مشکلاتی که آن‌ها در مسیر پیدا کردن هدف (یا همان محتوا یا محصول ما) دارند و الگوهای رفتاری آن‌ها در مواجهه با آن دست پیدا کنیم. می‌توانید حتی برای این پرسونا یک چهره‌ی واقعی طراحی کنید. اگر فکر می‌کنید این کار کمی بیش از اندازه است، بد نیست بدانید که برخی از شرکت‌ها از پرسوناهای خود مدل‌های واقعی مقوایی درست کرده‌اند تا بتوانند شبیه به یک انسان واقعی جلوه کنند. می دانم باورش سخت است، اما شما هر چه در این موضوع دقیق تر شود، به روش راحت تری می توانید بیزنس خود را رشد دهید.

چطور از پرسونای مخاطب یا مشتری استفاده کنیم؟

فرآیند خلق پرسونا به خودی خود کاربرد پرسونا مشتری یا مخاطب را مشخص می‌کند.
برای ایجاد یک پرسونا ابتدا باید سؤالات موشکافانه و دقیقی درباره مشتری‌های ایده آل مورد نظر از خودتان بپرسید. همین کار توجه شما را به مواردی جلب خواهد کرد که چه بسا اصلاً تا به حال به آن‌ها فکر نکرده بودید.
سپس می‌توانید پاسخ‌هایی که به سؤالات خود داده‌اید را با پاسخ‌های همکارانتان مقایسه کنید. این کار هر ناهماهنگی، ایراد یا تضادی که در دیدگاه‌های شما وجود دارد را آشکار می‌کند و باب بحث و بررسی برای برطرف کردن آن‌ها را باز خواهد کرد.
بنابراین یکی از مزایای عمده و آنی پرسونای مخاطب یا مشتری، درک بهتر خریدار هدف و هماهنگی بیشتر بین بخش‌های مختلف بیزنس است. در نتیجه با ترسیم پرسونا مطمئن می‌شویم که دپارتمان‌های بازاریابی، فروش، توسعه محصول و پشتیبانی مشتریان، همگی دیدگاه مشترکی نسبت به مشتری ایده آل دارند. در ادامه این سوالات را مطرح می کنیم.

نحوه‌ شناسایی مخاطب هدف

تحقیق و شناسایی مخاطب یا مشتری هدف، کار سخت یا پیچیده‌ای نیست. شناسایی مخاطب هدف به طور کلی در مورد تمرکز بیشتر در راه رسیدن به هدف اصلی یعنی رساندن محتوا به دست مخاطب است. در ادامه با هم‌دیگر مسیر شناسایی مخاطب هدف را بررسی می‌کنیم:

چه کسی بیشتر از همه با سایت و برند ما درگیر است؟ یا درگیر خواهد شد؟ قطعا کسانی که همین حالا هم مخاطب یا مشتری ما هستند. با همین آدم‌ها شروع می‌کنیم چون علاوه بر این که ما را دنبال می‌کنند، به طور خاص نسبت به هر اتفاقی بازخورد می‌دهند و به طور کلی برای ما سودمندترین دنبال‌کننده‌ها به حساب می‌آیند. آدم‌هایی که پس از این قرار است به مخاطب ما تبدیل شوند، ویژگی‌هایی شبیه با مخاطب‌های فعلی دارند، پس بررسی را با آن‌ها شروع می‌کنیم:

سن: لازم نیست در مورد سن خیلی وسواس به خرج دهیم. همین که بدانیم مخاطب هدف کدام دهه‌ی زندگی‌‌اش را سپری می‌کند و بیشتر با 20-30 ساله‌ها سر و کار داریم یا 40-50 ساله‌ها کفایت می‌کند و ایده‌ی خوبی از سن آن‌ها به ما می‌دهد.

این اطلاعات را دیده اید که پیج اینستاگرام تان به شما می دهد، یا از گوگل آنالیتیکس تان می توانید کمک بگیرید.

مکان زندگی: مخاطب یا مشتری هدف ما در چه ساعتی از روز در سایت یا شبکه های اجتماعی سپری می‌کند؟ در واقع هدف از شناسایی مکان (آنلاین) زندگی، علاوه بر این که ایده‌ خوبی از ناحیه‌ی جغرافیایی مخاطبان هدف به ما می‌دهد، ساعات بیداری و خواب آن‌ها را مشخص می‌کند که به طور خاص تاثیر خیلی زیادی روی عملکرد شبکه‌های مجازی برند ما دارد.

زبان: مخاطب هدف ما به چه زبانی صحبت می‌کند؟ باید در نظر داشته باشیم که مخاطب ما بتواند محتواهای ما را بخواند و متوجه آن‌ها شود.

الگو و قدرت خرید: باید بدانیم که مخاطب هدف ما در ماه چقدر برای ما خرج می‌کند و بیشتر به خرید در چه بازه‌ قیمتی علاقه‌مند است؟ آیا اینجا با مخاطبانی سر و کار داریم که در اقلیت‌های مالی قرار می‌گیرند و برای یک جنس خاص مبلغ خاصی را پرداخت می‌کنند؟ یا …

علایق: منظورمان رنگ یا غذای مورد علاقه نیست، بلکه مخاطب هدف ما در وقت اضافه‌اش چه کار می‌کند؟ روزنامه می‌خواند، تلویزیون تماشا می‌کند یا وقت خودش را با یوتیوب و فضای مجازی پر می‌کند؟ یا بیشتر وبلاگ های تخصصی را دنبال می کند؟

چالش‌ها: مخاطب هدف ما با چه مشکلاتی برای رسیدن به محتوا یا محصول ما روبه‌رو است؟ مثلا اگر سرعت اینترنت برای بارگذاری سایت ما پایین است باید یکی از مشکلات مخاطب هدف را مدت زمان طولانی بارگذاری سایت در نظر بگیریم.

مرحله‌ زندگی: مخاطب هدف ما بیشتر شامل نوجوانان دبیرستانی می‌شود یا کسانی که تازه ازدواج کرده‌اند؟ شاید هم کسانی که تازه به سن بازنشستگی پا گذاشته‌اند. شاید هم به دنبال کار هستند و دنبال شغل ایده آل خود می گردنند.

چگونه یک پرسونای مشتری طراحی کنیم؟

اگر می‌خواهید پرسونای مفید و به زبان ساده، به‌دردبخوری داشته باشید باید به جای توجه به حسی که دارید، اطلاعات واقعی و ملموس را مبنای عمل قرار بدهید. در واقع، باید افرادی را تعریف کنید که واقعاً به خرید از شما تمایل دارند، نه آن‌هایی که دوست دارید از شما خرید کنند.
در این راستا باید تحقیق را سرلوحه کارتان قرار بدهید و همین‌طور که فرآیند 5 مرحله‌ای زیر را طی می‌کنید اطلاعات جمع آوری کنید تا هنگامی که به مرحله پنجم می‌رسید بتوانید با استفاده از آن اطلاعات، پرسونای مشتری هدف را به درستی ترسیم کنید.

1. درباره مخاطب هدف تحقیق کنید

به این منظور باید از روش‌ها و کانال‌های مختلف بازاریابی کمک بگیرید؛ به عنوان نمونه:

• نسبت به مشتریان کنونی‌تان شناخت پیدا کنید. هرچه می‌توانید درباره افرادی که اکنون از شما خرید می‌کنند اطلاعات کسب کنید. از جمله اطلاعات مهمی که باید جمع آوری کنید عبارت‌اند از: سن، محل زندگی و کار، زبان، درآمد، رفتارهای خرید، علایق و سلیقه‌ها و مرحله عمر (مثلاً به تازگی پدر یا مادر شده یا بازنشسته شده است). تا می‌توانید از سوابقی که از مشتریان قبلی‌تان دارید اطلاعات بیرون بکشید و سپس آن اطلاعات را با استفاده از نظرسنجی، گروه‌های تمرکز یا کانونی (focus group) یا حتی مصاحبه با مشتریان تأیید و تکمیل کنید.

• آمار تحلیلی وبسایت و شبکه‌های اجتماعی خود را بررسی کنید. ابزارهای analytic یا تحلیلی وبسایت و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند اطلاعات ارزشمندی را درباره افرادی که با برند شما در اینترنت تعامل داشته و دارند در اختیارتان قرار بدهند، هرچند که شاید اکثر آن‌ها هنوز مشتری شما نشده باشند.

آمار سایت تان را با آنالیتیکس گوگل بررسی کنید

گوگل آنالیتیکس اطلاعات ارزشمندی درباره رفتار کاربران و صفحات مختلف سایت در اختیارتان قرار می‌دهد. مثلاً با بررسی یک سری آمار می‌توانید بفهمید که کدام مطلب شما بیشتر با استقبال کاربران مواجه شده یا اینکه کدام صفحه نرخ پرش بالاتری داشته و یا کاربران چند دقیقه در سایت شما از کدام نقطه جغرافیایی بوده اند و چند صفحه از سایت شما را بازدید کرده اند. اینطوری می‌توانید با سلیقه مخاطبان آشنا شوید و بر اساس آن برنامه‌های آینده خود را بهتر کنید. البته ناگفته نماند که این کار بیشتر به درد کسب‌وکارهای B2B می‌خورد، اما کسب‌وکارهای B2C هم هستند که سایت دارند و دوست دارند محصولاتشان را از این طریق به کاربران معرفی کنند.

• رقبای خود را به زیر ذره‌بین ببرید. پس از جمع آوری اطلاعات درباره مشتریان بالقوه و بالفعل خودتان به سراغ رقبا بروید و ببینید که چه افرادی با آن‌ها تعامل دارند. آیا آن‌ها هم تلاش می‌کنند تا با همان گروه‌هایی که شما به دنبالشان هستید ارتباط پیدا کنند؛ یا اینکه گروه‌هایی را هدف قرار داده‌اند که شما به سراغشان نرفته‌اید؟ آیا می‌توانید چیزی از آن‌ها یاد بگیرید که به نفعتان باشد؟
می توانید مخاطب رقیب را در شبکه های اجتماعی نظیر اینستاگرام یا گروه های تلگرامی، لینکدین دنبال کنید.

این چندتا سوال را از خودتان و همکارانتان بپرسید تا به نتایج خوبی برسید:

  • در حال حاضر بهترین مشتری ما کیست؟
  • این مشتری چه ویژگی‌های بارزی دارد؟
  • چه چیزی باعث می‌شود که این مشتری به دنبال چیزهایی مشابه محصولات و خدمات ما باشد؟
  • چرا این مشتری محصول یا خدمات ما را انتخاب کرده؟
  • مزیت رقابتی ما چیست یا این مشتری با انتخاب ما چه چیزی به دست آورده؟

در پایان یک همچین عبارتی را به عنوان نتیجه یادداشت کنید:

  • {نام شرکت شما} محصولاتِ (محتوا، کالا یا خدمات) خود را برای جذب {مخطبان هدفتان} تولید می‌کند. آن‌ها می‌توانند {نتیجه نهایی را بنویسید}.
  • مثال: {شرکت آیجیتالی} محصولات خود را برای جذب {وبمسترهای مبتدی} تولید می‌کند. آن‌ها می‌توانند {به مرجع مقالات دیجیتال مارکتینگ دسترسی داشته باشند}.

2. نقاط درد مشتریان خود را پیدا کنید

مشتریان بالقوه شما چه مشکلات یا دشواری‌هایی دارند که به دنبال حل آن‌ها هستند؟ چه چیزی مانع رسیدن آن‌ها به موفقیت و کامیابی بیشتر می‌شود؟ چه موانعی بر سر راه تحقق اهدافشان وجود دارد؟ پاسخ به این سؤالات، مواردی را مشخص خواهد کرد که در دنیای بازاریابی و فروش به آن‌ها «نقاط درد» می‌گوییم.

یکی از روش‌های اطلاع از این مشکلات و موانع، حضور در شبکه‌های اجتماعی و تحلیل تعاملاتی است که در کانال‌های مرتبط و متناسب با کسب‌وکار شما انجام می‌گیرد. در همین راستا می‌توانید نام برند، محصولات یا رقبا را جستجو کنید یا از ابزارهایی مانند Google Alerts استفاده کنید تا با ذکر چنین مواردی در اینترنت به شما اطلاع رسانی شود. از این طریق می‌توانید در جریان نقد و نظرات مردم در فضای اینترنت قرار بگیرید و ببینید که کدام افراد به چه دلیلی بیشتر به محصولاتتان علاقه دارند و کدام بخش از تجربه مشتری مطلوب نبوده است.

بررسی آمار شبکه‌های اجتماعی

شبکه‌های اجتماعی بخش مهمی از بازاریابی امروز را تشکیل می‌دهند؛ چرا؟ چون طیف گسترده‌ای از انواع مخاطبان در آن‌ها فعالیت می‌کنند. ما باید بدانیم که کدام طیف را برای بیزینسمان می‌خواهیم و چگونه با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم. با بررسی آمار شبکه‌های اجتماعی و فیدبکی که از سمت کاربران دریافت کرده‌اید، می‌توانید متوجه شوید که کدام پست‌ها بیشتر کاربران را درگیر کرده‌اند و کاربران بیشتر به چه بخش‌هایی روی خوش نشان نداده‌اند.

به علاوه، بد نیست که با تیم پشتیبانی مشتریان نیز تعامل داشته باشید تا ببینید که کدام سؤالات بیشتر مطرح می‌شوند. بررسی کنید که آیا می‌توان یک الگوی تکراری را در رابطه با مشکلات و افرادی که دچار چالش شده‌اند پیدا کرد. به علاوه، می‌توانید از کارکنان این بخش بخواهید تا متداول‌ترین سخنان این مشتریان را هم یادداشت کنند تا بتوانید به پرسونای خود عمق بیشتری ببخشید.

3. اهداف مشتری را کشف کنید

مشتری شما چه انگیزه‌ای دارد و در نهایت می‌خواهد به چه چیزی برسد؟ اهداف مشتری در طرف دیگر سکه نقاط درد وی قرار می‌گیرند؛ در حالی که نقاط درد مشکلاتی هستند که مشتری بالقوه به دنبال حل آن‌هاست، اهداف و آمال چیزهای مثبتی هستند که مشتری در صدد تحقق‌شان است. بسته به نوع محصولات و خدماتی که ارائه می‌کنید، این اهداف می‌توانند شخصی یا حرفه‌ای باشند.

دقت داشته باشید که این هدف‌ها لزوماً نباید مستقیماً با راهکاری که ارائه می‌کنید مرتبط باشند. در واقع، نباید به دنبال این باشید که تک تک ویژگی‌های مشتریانتان را با مشخصه‌ها یا مزایای محصول تطبیق بدهید؛ بلکه هدف در اینجا بیشتر شناخت مشتری است.
حتی اگر اهداف پرسونای شما دقیقاً با ویژگی‌های محصول هماهنگ نباشند باز هم می‌توانند به کمپین بازاریابی شما و سبک و سیاق آن شکل بدهند.
در اینجا هم زیر نظر گرفتن شبکه‌های اجتماعی می‌تواند تاکتیک خوبی برای شناسایی اهداف مشتریان بالقوه باشد. به علاوه، همان‌طور که بخش پشتیبانی و خدمات مشتریان منبع مناسبی برای کسب اطلاع از نقاط درد مشتری بود، تیم فروش می‌تواند منبع خوبی برای اطلاع از اهداف مشتریان باشد.
فروشندگان شما با افراد واقعی گفتگو می‌کنند که در فکر استفاده از محصول شما هستند و لذا درک عمیق‌تری از آن چیزی دارند که مشتری با استفاده از محصول یا خدمات شما به دنبال دستیابی به آن است. در اینجا هم می‌توانید از آن‌ها بخواهید تا سخنانی که بیشتر از مشتریان بالقوه می‌شنوند را گردآوری و یادداشت کنند تا بتوانید آن‌ها را در پرسونای مشتری خود بگنجانید. علاوه بر این می‌توانید در مورد استراتژی‌های کلیدی و عمده‌ای که به کمک آن‌ها در هنگام فروش محصولات یا خدماتتان بر مقاومت خریدار چیره می‌شوند نیز از آن‌ها سؤال کنید. این ما را به مرحله بعد می‌رساند …

4. برند شما چگونه می‌تواند به مشتری کمک کند

پس از درک مشکلات و اهداف مشتری نوبت به آن می‌رسد تا به وضوح مشخص کنید که محصول یا سرویسی که ارائه می‌دهید چطور می‌تواند به رفع آن مشکلات و تحقق اهداف مشتری کمک کند. به عنوان بخشی از این مرحله باید به جای توجه و بالیدن به ویژگی‌های برند، منافعی که می‌توانید به مشتری برسانید را به زیر ذره‌بین ببرید.

البته معمولاً کنار گذاشتن طرز فکری که فقط برای ویژگی‌ها و مشخصات محصول اهمیت قائل است برای بازاریاب‌ها کار آسانی نیست، اما به خاطر داشته باشید که یکی از دلایلی که اهمیت پرسونا را دو چندان می‌کند دقیقاً همین است:
پرسونا به شما کمک می‌کند تا دیدگاه خود را تغییر بدهید و از زاویه دید مشتری به محصولات و خدماتتان نگاه کنید.

دقت کنید که «ویژگی» کاری است که محصول شما انجام می‌دهد؛ اما «ارزش» یا منفعت نشان می‌دهد که محصول شما چگونه زندگی مشتری را بهتر یا آسان‌تر می‌کند.
برای هر یک از نقاط درد و اهدافی که پیدا کرده‌اید این سؤال را مطرح کنید: چه کمکی از دست ما بر می‌آید؟ پاسخ‌هایی که به این سؤال می‌دهید مبنایی خواهد بود برای پیام‌های بازاریابی که در مرحله بعد تنظیم می‌کنید.

نظرسنجی برگزار کنید

با استفاده از نظرسنجی می‌توانید مشتریان فعلی خود را در گروه‌های مختلف دسته ‌بندی کنید و ببینید که کدام گروه برای شما سودمندتر است.

یک پیشنهاد: برای اینکه مخاطبان بیشتری در نظرسنجی شما شرکت کنند بد نیست برای آن‌ها ایمیل بفرستید (یا با آن‌ها تماس بگیرید) و به آن‌ها مزایای جداگانه‌ای مانند تخیفیف یا هر چیزی دیگری اختصاص دهید.

و اما… چه سوالاتی بپرسیم؟

اگر بیزینس شما B2C است:

  • اولین دلیلی که ما را انتخاب می‌کنید چیست؟
  • چرا از بین سایت‌ها (محصولات یا خدمات) مختلف ما را انتخاب کردید؟
  • فکر می‌کنید تفاوت بارز ما نسبت به برندهای مشابه چیست؟
  • اگر محصول (سایت یا کالا و خدمات) ما نباشد، از چه جایگزینی برای آن استفاده می‌کنید؟
  • اگر ترجیح بدهید از محصولات رقبای ما استفاده کنید، کدام را انتخاب می‌کنید و چرا؟
  • اگر بخواهید ما را به دیگران معرفی کنید چه می‌گویید؟
  • بهترین تاثیر و نتیجه‌ای که از محصولات (محتوا، کالا یا خدمات) ما گرفته‌اید چه بوده؟
  • از خواندن کدام نشریات یا وبلاگ‌ها لذت می‌برید؟

اگر بیزینس شما B2B است؛ به سوالات بالا، سوالات زیر را نیز اضافه کنید:

  • شرکت شما در کدام حوزه فعالیت می‌کند؟
  • حدود بودجه شما برای تبلیغات چقدر است؟
  • اقدامات تبلیغاتی که تا الان انجام دادید چه بوده؟
  • بزرگترین چالش شرکت شما در حال حاضر چیست؟
  • هدف فعلی و بعدی شرکت شما چیست؟
  • تعداد کارکنان یا هم‌تیمی‌های شما چند نفر است؟
  • چه مدت است که در این مجموعه فعالیت می‌کنید؟
  • چه نکاتی برای مجموعه شما مهم است؟
  • شما در جایگاه خودتان چه کاری برای این شرکت انجام می‌دهید؟
  • اگر انتقاد یا پیشنهادی دارید خوشحال می‌شویم بشنویم 🙂

تحقیق کلمات کلیدی

مردم دیگر برای یافتن پاسخ پرسش‌هایشان راه دوری نمی‌روند، آن‌ها سری به گوگل می‌زنند و دربارۀ آن چیزی که ذهنشان را مشغول کرده تحقیق و جستجو می‌کنند. این امر به نفع شما هم هست. بپرسید چرا؟ چون با یک تحقیق ساده درباره کلمات کلیدی که کاربران در اینترنت جستجو می‌کنند می‌توانید بفهمید که چه چیزی ترند است، در سر مردم چه می‌گذرد و چگونه می‌توان پاسخ سوالات یا نیازهای آن‌ها را داد. تحقیق کلمات کلیدی به هیچ وجه کار سختی نیست؛ فقط کافی است از ابزارهای موجود (مانند keyword planner google) استفاده کنید و ببینید که کلمات مرتبط با کسب و کارتان چه تعداد سرچ در ماه دارند یا اصلاً به چه شکلی جستجو می‌شوند. اگر درباره تحقیق کلمات کلیدی کنجکاو شده‌اید و دوست دارید که بیشتر در مورد آن بدانید، توصیه می‌کنم مقالۀ «تحقیق کلیدی چیست» را بخوانید.

5. تحقیقات انجام شده را به پرسونای مشتری تبدیل کنید

همه تحقیقاتی که انجام داده‌اید را کنار هم بگذارید و به دنبال ویژگی‌های مشترک و تکراری باشید. با جمع بندی این ویژگی‌ها مبنایی برای خلق پرسوناهای منحصر به فرد خواهید داشت.
بهتر است که با ذکر یک مثال عملی موضوع را روشن کنیم. فرض کنیم که یک گروه از بانوان زیر 35 سال را شناسایی کرده‌اید که در شهرهای بزرگ زندگی می‌کنند، به دویدن علاقه‌مند هستند و گربه خانگی دارند. بسیار خوب، حالا وقت آن رسیده که این مجموعه انتزاعی از ویژگی‌ها را بردارید و آن را به پرسونایی تبدیل کنید که قابلیت تعامل و هم‌زادپنداری دارد.
برای پرسونای مشتری یک اسم مشخص کنید و عنوان شغلی، محل زندگی و سایر ویژگی‌های مهم و تعیین کننده او را مشخص کنید. پرسونای مشتری شما باید مانند یک شخص واقعی به نظر برسد، اما نباید بیش از حد در ورود به جزئیات افراط کنید یا ویژگی‌های کلی و عامی را ذکر کنید که به طور طبیعی در آن گروه مشتریان وجود دارد.
تقریباً به اندازه یک مکالمه کوتاه در هواپیما یا ایستگاه اتوبوس یا مقداری که معمولاً در سایت‌های دوست‌یابی اطلاعات می‌دهند وارد جزئیات شوید. ذکر نقاط درد و اهداف پرسونا را نیز از قلم نیندازید.

پرسونای مشتری (مخاطب) یک الگو یا مدل مبتنی بر تحقیق است که نماینده مشتری هدف شما محسوب می‌شود و می‌تواند چراغ راهنمای شما در مسیر بازاریابی، فروش، پشتیبانی و به طور کلی موفقیت بیشتر در کسب‌وکار باشد. به خاطر داشته باشید که تعریف گونه‌های مختلف افرادی که می‌توانند از راهکار شما بهره ببرند و چالش‌هایی که شما می‌توانید در حلشان به آن‌ها کمک کنید برای جذب و حفظ مشتری ضروری است. بنابراین، اگر تاکنون در ترسیم پرسونای مشتری (مخاطب) سهل انگاری کرده‌اید همین الآن دست به کار شوید و با استفاده از آنچه که در این مطلب ذکر شد، اولین پرسونای مشتری ایده آل خود را تعریف کنید.